آسمان رنگ تو آبی آبی
آسمان دریای پر ز آبی
چه بگویم ز ستاره گانت
که خودت کشور آفتابی
آسمان عاشق مهتابی تو و
وز ستار های شب تاب تو ام
رنگ تو آبی آبی
دریای پر ز آبی
بحر ستاره تو کشور آفتابی
بحر ستاره تو کشور آفتابی
آسمان عاشق آفتابم
آسمان تشنه قطره آبم
آفتابت همه جا فروزان
و ابری تو چشمه کند سرابم
آسمان عاشق ابر های تو و
وز ستاره های شب تاب تو ام
رنگ تو آبی آبی
دریای پر ز آبی
بحر ستاره تو
کشور آفتابی
آسمان
وای آسمان
دلی من چون دلی تو کلان است
دلی من مثال آسمانست
آسمانی دل من چو دریا
مست و طوفانی و بیکرانست
ور دو دریا و دل و دریا صفتیم
ور دو از شادی دل ها مستیم
ور دو دریا و دل و دریا صفتیم
ور دو از شادی دل ها مستیم
رنگی تو آبی آبی
دریای پر ز آبی
بحر ستاره تو
کشور آفتابی
خورشید من! برای تو یک ذره شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک، بگسلم
دل را قرار نیست، مگر در کنار تو
کاین سان کشد بهسوی تو، منزل به منزلم
کبر است یا تواضع اگر، باری این منم
کز عقل ناتمامم و در عشق کاملم
با اسم اعظمی که بجز رمز عشق نیست
بیرون کش از شکنجهی این چاه بابلم
بعد از بهارها و خزانها، تو بودهای
ای میوه بهشتی از این باغ، حاصلم
تو آفتاب و من چو گل آفتاب گرد
چشمم به هر کجاست، تویی در مقابلم
دریا و تخته پاره و توفان و من، مگر
فانوس روشن تو رساند به ساحلم
شعرم ادای حق نتواند تو را، مگر
آسان کند به یاری تو «خواجه» مشکلم
«با شیر اندرون شد و با جان به در شود
عشق تو در وجودم و مهر تو از دلم»